فریم افسران

فریم افسران

 
 

دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 28 ثانیه 
 
 
 
شب ششم : یـــادگـــار بــرادر   (قاسم ابن الحسن)
 
اینجا شام آخر دشت کربلا، امام در شب وداع، از عاشورای خون و شهادت همه یارانش‏ خبر می دهد.قاسم با قد و بالای کوچکش نزد امام علیه‌السلام می رود و می پرسد: «آیا من هم فردا در شمار شهیدان خواهم بود؟»
امام حسین علیه‌السلام با نگاهی سرشار از مهربانی بر چهره اش می فرماید «یا بُنَیَّ کَیْفَ الْمَوْتُ عِنْدَکَ؟؛ فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟» شیرین سخن، کام دل می گشاید به شهد ریزی و می گوید: «یا عَمِّ أَحْلی‏ مِنَ الْعَسَلِ؛ عموجان!»امام فرمود: «إی وَاللهِ فِداکَ عَمُّکَ إِنَّکَ لَأَحَدُ مَنْ یُقْتَلُ مِنَ الرِّجالِ ...آری به خدا! عمویت به فدای تو باد! تو نیز از شهیدان خواهی بود ...
اینجا بادیه بلا ظهر داغ روز دهم؛ چهره ی یادگار برادر، چون پاره ی ماه می درخشد. نزد امام علیه‌السلام آمده و اذن میدان میطلبد... امام حسین علیه‌السلام نمی پذیرد، چنان دلبرانه بر دست و پای امام بوسه می زند و تکرار طلب اجازه از سوی قاسم سبب می شود تا در آغوش عمو با هم آنقدر اشک بریزند که تمام کاروان را به گریستن وا دارند.در نهایت امام را در حالی که اشک از چشمان مبارکش جاری بود راضی میشود و چون او عازم میدان دفاع از حریم آسمان می شود این چنین دلیرانه رجز می‏‌خواند:
"اگر مرا نمی‌‏شناسید بدانید من فرزند امام حسنم! که او فرزند پیامبر برگزیده و امین خداست!" عاشقانه پیکار سخت را آغاز می کند و شجاعانه در مبارزه؛ سی و پنج نفر از سپاه کفر را بر زمین می افکند.
ناگهان ملعونی از میان خیل دشمن به او حمله برد و با شمشیر فرقش را شکافت. قاسم علیه‌السلام با صورت به زمین افتاد و فریاد زد: «یا عمّاه»عموجان! مرا دریاب.امام علیه‌السلام چون پرنده ای شکاری به سرعت، صف‏ ها را شکافته و چون شیری خشمگین با شمشیر بر "عمرو" لعین ضربتی فرود می آورد که دست را از بدنش جدا میکند، عمرو فریاد کنان می گریزد اما بدنش زیر سم اسبان کوفیان قرار گرفته و کشته می شود...
پس چون گرد و غبار فرو می نشیند، امام علیه‌السلام بر بالین فرزند برادر که از درد پاهایش را بر زمین می‏ ساید می نشیند و می فرماید: «بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوکَ، وَ مَنْ خَصْمَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فیکَ جَدُّکَ. عَزَّ وَ اللَّهِ عَلی‏ عَمِّکَ أَنْ تَدْعُوهُ فَلا یُجیبُکَ، أَوْ یُجیبُکَ ثُمَّ لا یَنْفَعُکَ، یَوْمٌ وَاللَّهِ کَثُرَ واتِرُهُ وَ قَلَّ ناصِرُهُ»«دور باد از رحمت خدا گروهی که تو را کشتند و خونخواه تو از اینان در قیامت جدّ تو خواهد بود. به خدا سوگند! بر عمویت دشوار است که وی را بخوانی ولی نتواند پاسخ دهد یا پاسخ دهد ولی به حال تو سودی نبخشد. به خدا سوگند! امروز روزی است که رنج و مظلومیّت عمویت فراوان و یاورش اندک است».
سپس امام علیه‌السلام پیکر خونین قاسم علیه‌السلام را در برگرفته و به سوی خیمه ‏ها روانه می شود. سینه‌‏ قاسم به سینه مبارک امام چسبیده بود و پاهایش‏ به زمین کشیده می ‏شد، او را کنار شهدای اهل بیت علیه‌السلام قرار داد ه و آنگاه به خدا عرضه میدارد: «اللَّهُمَّ أَحِصَّهُمْ عَدَداً، وَ اقْتُلْهُمْ بَدَداً، وَ لا تُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً، وَ لا تَغْفِرْ لَهُمْ أَبَداً؛ صَبْراً یا بَنی عُمُومَتی، صَبْراً یا أَهْلَ بَیْتی، لا رَأَیْتُمْ هَواناً بَعْدَ هذَا الْیَوْمِ أَبَدا»
خدایا! از تعدادشان بکاه و آنان را پراکنده ساز و به قتل برسان و هیچ کس از آنان را باقی مگذار و هرگز آنان را نیامرز! ای عموزادگانم! صبر پیشه سازید! ای اهل بیتم! صبر کنید! بعد از این روز هرگز خواری نبینید!».
 
 
 

دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 20 ثانیه 
 
 
 

 

شب پنجم: پـیــر عـشـــق (حبیب ابن مظاهر)

هنوز نامی از اسلام در میان نبود که از طایفه ی افتخار آفرین «بنی اسد» یک سال پیش از بعثت پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ دیده به دنیا گشود.
تمام روزهای تاریخ عمرش یک به یک به خدمت در راه اسلام و جهاد و اهل بیت رسول خدا می گذاشت و در جنگ ها پس از رحلت پیامبر دوشادوش علی علیه السلام و حسن بن علی علیه السلام پیکار بر دشمن را بهترین راه حیات و بقای ابدی می دانست... دانش های گرانبها و فراوانی را از مولایش آموخته بود و از حاملان علوم علی علیه السلام به شمار می آمد چنان که می توانست از وقایع آینده و تاریخ و کیفیت‏ شهادت خود و دیگران خبر دهد.
اینجا کوفه خبر رسیده که پس از مرگ معاویه و جانشینی یزید حسین بن علی(علیه السلام) تن به بیعت‏ با او نداده و از مدینه به مکه هجرت کرده...
بزرگان کوفه در خانه «سلیمان بن صرد خزاعی‏» گرد هم آمده اند مصممند به یاری حسین علیه السلام و جهت اعلام آمادگی خود با ارسال نامه‏ ای به امام می نویسند: از بزرگان کوفه به حسین بن علی درود خدا بر تو باد؛ برای هدایت و رهبری کوفیان در امر مبارزه به کوفه بشتاب، تا ما در رکابت با دشمنان حق بجنگیم و حکومت‏ یزید را سرنگون کنیم...
نخستین دعوتنامه با امضای چهارتن از بزرگان کوفه برای امام نوشته و به مکه ارسال شد، امضا کنندگان، عبارت بودند از: سلیمان بن صرد، مسیب بن نجبه، رفاعة بن شداد و "حبیب بن مظاهر"...
و حسین بن علی علیه السلام چون عزم کوفه کرد طی نامه‌ای برای حبیب بن مظاهر نوشت:
و امّا بعد، ای حبیب! تو خویشاوندی و نزدیکی ما را به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌دانی و ما را بهتر از هر کس‌ می‌شناسی، تو که صاحب اخلاق نیکو و غیرت می‌باشی، پس در فدا کردن جانت در راه ما دریغ مکن، تا جدّم رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ پاداش آن را در قیامت به تو عطا کند.
حبیب چون نامه مقتدایش حسین بن علی عله السلام را دید، اشک شوق در چشمانش نشست و بی درنگ قصد پیوستن به کاروان عشق کرد، چون راه ها را بسته دید؛ شبها راه می‌رفت و روز استراحت می‌کرد تا این که سرانجام در هفتم محرم در کربلا به کاروان فاتحان خون پیوست...
اینجا صحرای نینوا ،سال 61 هجری ؛ نیم قرن از رحلت پیامبر اسلام می ‏گذرد و جاهلان آزاده زیستن را به فراموشی سپرده اند؛ ظهر روز دهم حسین(ع) برای احیای حق و اسلام، مردانه قدم به میدان گذاشته و اصحاب او گرچه اندکند اما مصمم و فداکار!
پیر عشق حبیب بن مظاهر ظهر روز عطش، به میان سپاه دشمن نفوذ کرده بود و آنان را از دم تیغ می‌گذراند، و این گونه رجز می‌خواند:
«من حبیب، پسر مظاهرم و زمانی که آتش جنگ برافروخته شود، یکه سوار میدان جنگم، شما اگر چه از نظر نیرو و نفر از ما بیشترید، لیکن ما از شما مقاومتر و وفادارتریم، حجت و دلیل ما برتر، و منطق ما آشکارتر است و از شما پرهیزکارتر و استوارتریم»
قهرمان عابد و عارف، پیر عاشقی که 75 سال از عمرش را به عشق ولایت پذیری در روز دهم سپری کرده بود گرچه کهنسال , اما چونان جوانان فداکارانه شمشیر می‌زد و دشمنان را می‌کشت تا این که شمشیری بر فرق او اصابت کرد و ملعونی با سرنیزه به او حمله کرد و حبیب بر زمین افتاد و موهای سفید صورتش از خون سرش رنگین شد.داغ این شهید، بر یاران حسین علیه السّلام بسیار گران آمد و حسین بن علی خود را به بالین او رساند، تا شهادتش را تبریک گوید و لذا چنین فرمود: «درود خدا بر تو باد که من پاداش خود و یاران حامی خود را از خدای تعالی انتظار می‌برم».

 

مشاهده در اپارات


مانند کویر خشک، بی جان هستیم

دلواپس لحظه های طوفان هستیم

از اوّل شب تا سحـر هر جمــــعه

ما منتظر امام بـــــاران هستیم....

دریافت 

کودک سکه طلا را با آبنبات مبادله پایاپای میکند... و به خیالش این یک معامله برد برد است!


دریافت
توضیحات: توهم رانی و حکایت سنگ در چاه

امام خامنه ای 6 شهریور92 در دیدار با هیئت دولت گفتند: «گاهی یک اظهارنظر از سوی یک مسئولِ دارای جایگاه و به اصطلاح دارای تریبون، دارای منبر، یک تأثیرات سوئی میگذارد که این تأثیرات را اگر انسان بخواهد برطرف کند، مبالغی بایستی کار کند؛ همان قضیّه‌ی سنگِ توی چاه است؛ واقعاً مشکلات ایجاد میکند. بایستی سنجیده اظهارنظر کرد؛ این‌جور نباشد که ما حالا یک مدیری هستیم، یک مسئولی هستیم، درباره‌ی یک مسئله‌ای یک مطلبی به ذهنمان میرسد، کارشناسی نشده، بررسی نشده، جوانبْ دیده نشده، این را نباید پرتاب کرد در فضای افکار عمومی؛ گاهی اوقات جمع کردنش کار سخت و مشکلی است.»

اما خب گوش نمیدن که... دلشون امپراطوری میخواد... جنگ رو نمیتونن دفاع ببینن... فکر میکنن دست یکی رو گرفتی پس میتونی اربابش بشی! 
حق نداره اون افتاده که بگه اگه فردا سهم میخوای پس کمکت رو نخواستیم؟ حق نداره بگه چه فرقیه بین تو و رژیم کودک کش صهیونیستی اگر هر دوتون داعیه نیل تا فرات داشته باشید؟!

افسوس از این فرزندان انقلاب... افسوس از بچه های حرف گوش نکن...


 

 

 

مدت زمان: 3 دقیقه 16 ثانیه
 

 

 

 

ابن شهرآشوب - در مناقب - و راوندی - در خرائج - و دیگران به سند خود از جابربن عبدالله انصاری روایت کرده اند که هنگامی چنان اتفاق افتاد که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چند روز غذایی بدست نیاورد که بخورد و از این رو به خانه زنان آمد و در خانه آنها نیز چیزی نیافت پس به خانه فاطمه آمد و بدو فرمود: دخترکم آیا خوراکی در خانه داری؟ عرض کرد: نه به خدا سوگند قربانت گردم، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که این سخن را از دخترش شنید بیرون رفت، و پس از رفتن آن حضرت یکی از همسایگان دو قرص نان و مقداری گوشت برای فاطمه فرستاد، دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با اینکه خود و فرزندانش گرسنه بودند نانها و گوشت را در ظرف بزرگی نهاده و سرپوشی روی آن گذارد و با خود گفت: رسول خدا را بر خویش مقدم می دارم و سپس حسن یا حسین علیها السلام را به نزد پیغمبر فرستاد و چون آن حضرت به خانه دخترش آمد فاطمه سلام الله علیها اظهار کرد: پدر و مادرم بقربانت! خدا برای ما غذایی رسانده که من آن را برای شما نگهداری کردم، پیغمبر فرمود: آن را بیاور، و چون فاطمه سلام الله علیها َآن ظرف را حاضر کرد و سرپوش از روی آن برداشت دیدند پر از نان و گوشت است. فاطمه که چنان دید مبهوت شد و دانست که زیاد شدن غذا کرامتی است از جانب خدای تعالی و بدین جهت حمد خدای را به جای آورد. 


رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که چنان دید فرمود: دخترکم این غذا را از کجا آوردی؟
پاسخ داد: «هو من عندالله یرزق من یشاء بغیر حساب» این از طرف خدا است و خدا هر کسی را بخواهد بی حساب روزی دهد. 


پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز حمد خدای را به جا آورده فرمود: «الحمدلله الذی جعلک شبیه سیده نساء بنی اسرائیل) سپاس خدایی را که تو را شبیه بانوی بنی اسرائیل (مریم) قرار داد که هرگاه خدا روزی او را می فرستاد و از او می پرسیدند: این غذا را از کجا آوردی، همین پاسخ را می داد.
آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به دنبال علی علیه السلام فرستاد و چون آن حضرت حاضر شد حسن و حسین علیها السلام نیز پیش آمدند و از آن غذا خوردند و به زنان دیگر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز دادند و همچنان به همه همسایگان غذا دادند و خدای تعالی خیر و برکت زیادی در آن غذا قرار داد در صورتی که اصل آن غذا همان دو قرص نان و مقدار گوشت بود و بقیه برکتی بوده خدای تعالی در آن قرار داده بود. 


نگارنده گوید: این حدیث را ثعلبی در قصص الانبیاء (ص 513) و زمخشری در کشاف (ج 1 ص 321) نیز با اجمال و تفصیل به همین نحو از رسول خدا نقل کرده اند.

 

برگرفته از کتاب فرازهایی از زندگی حضرت فاطمه و حضرت زینب
 

 

دریافت

مدت زمان: 55 ثانیه 

معصومه ابتکار، رئیس سازمان محیط زیست و معاون رئیس جمهور روحانی، گفته بود در جلسه هیئت دولت گزارشی که از صفحات شبکه‌های اجتماعی تهیه کرده وعکس‌هایی که از کامنت‌ها گرفته بودم را ارائه و درباره مطالبات اجتماعی، اعتراضات و شرایط سختی که بر مردم اهواز و سایر شهرهای خوزستان وارد شده صحبت کردیم...

در دوران اوج طوفان های خاک بر سر مردم جنوب غربی ایران، یکی از مشاورانش گفت چون وزیر بهداشت خودش را نخود هر آشی میکند و الآن هم به اهواز رفته، دلیل این شده که خانم ابتکار به آنجا نرود!

در انتهای ماجرا هم بارش نزولات آسمانی باعث شد کمی از فضای مرگبار این شهرها کاسته شود اما ... 

 


دریافت
توضیحات: مناسب برای اردوهای زیارتی راهیان نور
مدت زمان: 5 دقیقه 40 ثانیه 

بازنشر در : آپارات (کیفیت عالی) | افسران (کیفیت پایین)

هر چند همچو گل همه بر باد رفته اند

هرگز گمان مدار که از یاد رفته اند

اینان نه آن گل اند که گویی در این بهار

از یاد رفته اند چو بر باد رفته اند

اینان نه آهویند که گویی دریغ و حیف

در چنگ ظالمانه صیاد رفته اند

جای دریغ نیست بر ایشان که این گروه

با عزم آهنین و دل شاد رفته اند

 

 
 

دریافت

توضیحات: نامه ی آیت الله خامنه ای به جوانان اروپا و آمریکای شمالی

بازنشر : روشنگری | پلاس | blogspot | افسران 

  • In the name of God, the Beneficent the Merciful

    To the Youth in Europe and North America,

    The recent events in France and similar ones in some other Western countries have convinced me to directly talk to you about them. I am addressing you, [the youth], not because I overlook your parents, rather it is because the future of your nations and countries will be in your hands; and also I find that the sense of quest for truth is more vigorous and attentive in your hearts.

    I don’t address your politicians and statesmen either in this writing because I believe that they have consciously separated the route of politics from the path of righteousness and truth.

    I would like to talk to you about Islam, particularly the image that is presented to you as Islam. Many attempts have been made over the past two decades, almost since the disintegration of the Soviet Union, to place this great religion in the seat of a horrifying enemy. The provocation of a feeling of horror and hatred and its utilization has unfortunately a long record in the political history of the West.

    Here, I don’t want to deal with the different phobias with which the Western nations have thus far been indoctrinated. A cursory review of recent critical studies of history would bring home to you the fact that the Western governments’ insincere and hypocritical treatment of other nations and cultures has been censured in new historiographies.

    The histories of the United States and Europe are ashamed of slavery, embarrassed by the colonial period and chagrined at the oppression of people of color and non-Christians. Your researchers and historians are deeply ashamed of the bloodsheds wrought in the name of religion between the Catholics and Protestants or in the name of nationality and ethnicity during the First and Second World Wars. This approach is admirable.

    By mentioning a fraction of this long list, I don’t want to reproach history; rather I would like you to ask your intellectuals as to why the public conscience in the West awakens and comes to its senses after a delay of several decades or centuries. Why should the revision of collective conscience apply to the distant past and not to the current problems? Why is it that attempts are made to prevent public awareness regarding an important issue such as the treatment of Islamic culture and thought?

    You know well that humiliation and spreading hatred and illusionary fear of the “other” have been the common base of all those oppressive profiteers. Now, I would like you to ask yourself why the old policy of spreading “phobia” and hatred has targeted Islam and Muslims with an unprecedented intensity. Why does the power structure in the world want Islamic thought to be marginalized and remain latent? What concepts and values in Islam disturb the programs of the super powers and what interests are safeguarded in the shadow of distorting the image of Islam? Hence, my first request is: Study and research the incentives behind this widespread tarnishing of the image of Islam.

    My second request is that in reaction to the flood of prejudgments and disinformation campaigns, try to gain a direct and firsthand knowledge of this religion. The right logic requires that you understand the nature and essence of what they are frightening you about and want you to keep away from.

    I don’t insist that you accept my reading or any other reading of Islam. What I want to say is: Don’t allow this dynamic and effective reality in today’s world to be introduced to you through resentments and prejudices. Don’t allow them to hypocritically introduce their own recruited terrorists as representatives of Islam.

    Receive knowledge of Islam from its primary and original sources. Gain information about Islam through the Qur’an and the life of its great Prophet. I would like to ask you whether you have directly read the Qur’an of the Muslims. Have you studied the teachings of the Prophet of Islam and his humane, ethical doctrines? Have you ever received the message of Islam from any sources other than the media?

    Have you ever asked yourself how and on the basis of which values has Islam established the greatest scientific and intellectual civilization of the world and raised the most distinguished scientists and intellectuals throughout several centuries?

    I would like you not to allow the derogatory and offensive image-buildings to create an emotional gulf between you and the reality, taking away the possibility of an impartial judgment from you. Today, the communication media have removed the geographical borders. Hence, don’t allow them to besiege you within fabricated and mental borders.

    Although no one can individually fill the created gaps, each one of you can construct a bridge of thought and fairness over the gaps to illuminate yourself and your surrounding environment. While this preplanned challenge between Islam and you, the youth, is undesirable, it can raise new questions in your curious and inquiring minds. Attempts to find answers to these questions will provide you with an appropriate opportunity to discover new truths.

    Therefore, don’t miss the opportunity to gain proper, correct and unbiased understanding of Islam so that hopefully, due to your sense of responsibility toward the truth, future generations would write the history of this current interaction between Islam and the West with a clearer conscience and lesser resentment.

    Seyyed Ali Khamenei
    21st Jan. 2015

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در سخرانی اخیر رهبر انقلاب ایشان با تاکید بر اینکه در جمهوری اسلامی هم دولت و هم مردم از همان ابتدا با اسرائیل دشمن بودند و همیشه از فلسطین حمایت می کردند فرمودند "جوانان ما التماس میکنند که اجازه بدهید ما برویم در صفوف مقدّم با رژیم صهیونیستی بجنگیم. ملّت، عاشق مبارزه‌ی با صهیونیست‌هاست." پس از سخنان ایشان پویش مردمی "ما عاشق مبارزه با رژیم صهیونیستی هستیم" توسط جمعی از کاربران فعال فضای مجازی راه اندازی شد.

 

 

 
مدت زمان: 1 دقیقه 21 ثانیه

 

بازنشر در  افسران  |  آپارات  |  روشنگری | پلاس

 

< برگرفته شده از صدای نور